|
| ||
|
رسیده فصل بهار و شکوفه خندان است به شاخسار ادب، مرغِ دل غزلخوان است
صبا به پیرِ طریقت رسان سلامم را بگو زِ فرقت رویت دلم پریشان است
تو مِهر انورِ رخشانِ برجِ عرفانی دلم زِ پرتو نور رُخت درخشان است
مُجسم است جمالت مقابلِ نظرم که نوربخشِ وجودم فروغ ایمان است
ولیعصر بوَد شهریارِ کشورِ جان که منبعِ کرم و فضل و جود و احسان است
بِکِش به بند، به تاراج دِه، به زندان بَر کسی که دید رُخت را مطیعِ فرمان است
نفوذ قدرت عشقت نموده در ذرات فروغِ مِهر تو در کائنات پنهان است
مریضِ عشقِ تو، ای شاهدِ مسیحا دَم کجا به فکرِ علاج و طبیب و درمان است
همیشه گِرد حریمت دلم طواف کند اگرچه مسکن و مأوایِ من به تهران است
غمین و بیدل و اندوهگین و حیرانم که در محیط غمت، برق و باد و طوفان است
نهادهاند به خاکِ رهت سرِ تسلیم که خاکِ پایِ تو افسر بفرقِ رندان است
تویی مروجِ احکامِ احمدِ مُرسل به درگهت به ادب جبرئیل دربان است
هزار شکر که شد وعدۀ وصال، قریب که قربِ وصلِ تو، باغ بهشت و رضوان است
دلی که رفت بهدنبالِ یارِ مَه رُخسار اسیرِ بندِ بلا، در چَهِ زنخدان است
شدست نامِ خوشت، نقشِ لوحِ خاطرِ من چو اسمِ اعظم و انگشترِ سلیمان است
تویی چو یوسفِ زیبا، اسیر دامِ غمت غمین به کلبه احزان، چو پیرِ کنعان است
گرفته پیرِ خرابات، رطل باده به دست شرابِ عشق و محبت، به جامِ مستان است
گذشته از سر و جان، صابرِ وفا پیشه کلیدِ گنج سعادت به دستِ جانان است
برچسبها: صابرکرمانی, اثر دل [ چهارشنبه ۱۴۰۰/۰۳/۱۹ ] [ 19:43 ] [ من از خیال تو یک دم جدا نخواهم شد ]
|
||
| [ طراحی : توسط وبلاگ صابر کرمانی ] [ Weblog Themes By : iran skin ] [Google+] | ||