|
| ||
|
صدای قُمری و بلبل به گوش آمد، بهار آمد بهارِ عالمافروز از فُروغِ حُسنِ یار آمد قدح بر کف کنارِ جوی باشد لالۀ سوزان ببین نرگس کنارِ لاله مست و میگسار آمد نسیمِ صبحِ نوروزی دَمَد جان در تنِ مرده بنفشه در برِ سنبل به طرفِ جویبار آمد بود دشت و دَمَن خوشرنگتر از مخملِ اَخضر صدای نغمۀ مرغانِ خوشالحان چو پار آمد طراوتزا بود گلزار و باغ و گلشن و صحرا گهر ریز است ابرِ نوبهاری مُشکبار آمد بگو با عاشق بیدل بساط عیش را آور که وقتِ عیش و نوش و شادی و بوس و کنار آمد بهشت و روضۀ رضوان به زاهد باد ارزانی که ما را دیدنِ دلدار عیشی پایدار آمد بگو با ساقی مجلس بیا پیمانه را پر کن که مستِ جامِ می، شد کامران و کامکار آمد وَرای عالمِ حس نغمۀ عشق آید از بالا که صابر بشنود آن نغمه را بااعتبار آمد برچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۲۲۳ [ سه شنبه ۱۴۰۴/۰۲/۳۰ ] [ 18:9 ] [ آذر ]
|
||
| [ طراحی : توسط وبلاگ صابر کرمانی ] [ Weblog Themes By : iran skin ] [Google+] | ||