|
| ||
|
صد شکر و سپاس از می و میخانه گذشتیم از رطل و خم و ساغر و پیمانه گذشتیم در وادی پُر شورِ جنون پای نهادیم دیوانهدل از کعبه و بتخانه گذشتیم دیدیم جهان قصه و افسانه و وهم است از قصه و اندیشه و افسانه گذشتیم ما برتر و بالاتر از اوهام و خیالیم از کعبه و دیر و حرم و خانه گذشتیم مستیم و خرابیم ز صهبای حقیقت از هر دو جهان سرخوش و مستانه گذشتیم گویند که حُکمی نبود بهرِ مجانین از جان و جهان واله و دیوانه گذشتیم در مکتبِ دل یک الف از عشقِ تو خواندیم از هستی موهوم، حکیمانه گذشتیم بگذشته زخود صابرِ کرمانی مفتون گوید ز خود و بیخود و بیگانه گذشتیم برچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۵۹۴ [ یکشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۰۶ ] [ 2:20 ] [ آذر ]
|
||
| [ طراحی : توسط وبلاگ صابر کرمانی ] [ Weblog Themes By : iran skin ] [Google+] | ||