|
| ||
|
مونسِ روح و قلب و جان حضرتِ صاحب الزمان حاکم روح و هم روان حضرتِ صاحب الزمان فروغِ حُسن روی او شعشعه وجود و جان آمرِ امر در جهان، حضرتِ صاحب الزمان فیض رسان عالمی بود امامِ انس و جان قدرتِ او بود عیان حضرتِ صاحب الزمان مظهرِ ذاتِ کبریا، رهبرِ راهِ اولیا هم به عیان و هم نهان حضرتِ صاحب الزمان متصل ولای او پاک دلست و بی ریا جلوه نما به هر زمان حضرتِ صاحب الزمان فروغِ جاودانه اش در آسمان و در زمین ولای او به از جنان حضرتِ صاحب الزمان سر بگذار صابرا ز صدقِ دل به پای او هست ولیِ رازدان حضرتِ صاحب الزمان برچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۶۳۱ [ چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۱/۲۰ ] [ 20:54 ] [ آذر ]
|
||
| [ طراحی : توسط وبلاگ صابر کرمانی ] [ Weblog Themes By : iran skin ] [Google+] | ||