|
| ||
|
ما دین و دل به جلوه دلدار داده ایم هستی و عمر را به غمِ یار داده ایم بیمارِ عشق را نبود چاره غیرِ مرگ ما جان و مال، در رهِ دلدار داده ایم موسی جان ز جلوه عشق است، محوِ حق سر در هوای پرتوِ دیدار داده ایم مستیم و باده نوش و خراباتی و خراب دل را به عشقِ ساقی ابرار داده ایم ما را امیدِ زندگی و روزگار نیست جان در بلای یارِ جفاکار داده ایم صابر ترانه ساز و غزلخوان بُوَد مدام ما گنجِ دل به دلبرِ عیار داده ایم
برچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۵۹۹ [ چهارشنبه ۱۳۹۶/۱۱/۱۸ ] [ 20:41 ] [ آذر ]
|
||
| [ طراحی : توسط وبلاگ صابر کرمانی ] [ Weblog Themes By : iran skin ] [Google+] | ||