|
| ||
|
شب شد که باز نغمۀ مستانه سر کنم پیمانه پُر ز بادۀ خونِ جگر کنم شب شد که باز آهِ جهانسوز برکشم تا آهِ قلبِ سوخته را با اثر کنم شب شد ز عشق، سر، سرِ زانوی غم نهم دامن ز اشکِ دیدۀ تاریک، تر کنم شب شد که باز گوشۀ تنهای تارِ خویش آه و فغان ز گردشِ دورِ قمر کنم شب شد که باز یادِ دل و خاطرات آن عقدِ سرشک ریزم و خاکی به سر کنم شب شد که باز بی دل و بیدار و بی قرار با خود حکایتِ غمِ دل را سمر کنم شب شد که باز غمزده و زار و دلفکار روی طلب به جانبِ اهل نظر کنم شب شد که باز بر درِ میخانۀ امید مست و خراب در حرمِ دل گذر کنم شب شد که باز نالۀ صابر شود بلند گوید که روی دل به جهانِ دگر کنم
[ پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۵/۱۰ ] [ 0:25 ] [ آذر ]
|
||
| [ طراحی : توسط وبلاگ صابر کرمانی ] [ Weblog Themes By : iran skin ] [Google+] | ||