|
| ||
|
هدف تیر غم و وحشت جانم چه کنم مایه رنج و عذاب دگرانم چه کنم کاش از قید قفس مرغ روانم برهد خون جگر در قفس تنگ جهانم چه کنم ناله از سینه سوزان کشم و نعره ز دل همدم ناله و فریاد و فغانم چه کنم شکوه کردم که ز من یاد نکردی ای دوست نروی یک نفس از خاطر و جانم چه کنم الفت روح تو با روح پریشان من است رخنه کردی به دل و روح و روانم چه کنم در نهانخانه دل عشق تو را جا دادم من گرفتار غم و رنج نهانم چه کنم شاهد و یار و دل آرای پری روی منی نام نیکوی تو آید به زبانم چه کنم صابرم پیشه من صبر و شکیبائی بود این زمان از غمِ عشقت نگرانم چه کنم برچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۵۶۷ [ سه شنبه ۱۳۹۶/۰۱/۰۸ ] [ 22:55 ] [ آذر ]
|
||
| [ طراحی : توسط وبلاگ صابر کرمانی ] [ Weblog Themes By : iran skin ] [Google+] | ||